دوشنبه ۵ آذر ۱۳۸۶ - ۰۶:۳۰
۰ نفر

فیلسوفی در بستر مرگ افتاده بود. مریدانش دور او جمع شده بودند.

یکی از استاد پرسید: «مهم‌ترین چیزی که می‌توانی به ما بیاموزی چیست؟»
پیر دانا دهانش را باز کرد و از مرد جوان خواست تا داخل دهانش را نگاه کند.

بعد پرسید: زبانم هنوز سر جایش هست؟
مرید گفت: بله، البته.
پیر گفت: دندان‌هایم چطور؟ آنها هم هنوز هستند؟
مرید جواب داد: خیر.
پیر گفت: می‌دانی چرا زبان بیشتر از دندان‌ها عمر می‌کند؟ چون نرم است و انعطاف‌پذیر. دندان‌ها می‌پوسند و خراب می‌شوند، چون سخت هستند. حال همه آنچه ارزش آموختن داشت، به تو آموختم!

کد خبر 37574

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز